تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

نک مقایسه

کتاب در خاطرات ایرانی ما معمولا یا یار مهربان نامگذاری و شناسایی و در خاطرمان بایگانی شده و نگهداری می شود.

یارمهربانی که با اینکه برای سخن گفتن ، زبانی مثل آنچه ما انسانها با آن تکلم می کنیم ندارد اما فراوان پنددهنده و خیرخواه دوست خود است که با بکار بستن انواع راه های هنری در بیان و گفتار و حتی در نوع پوشش و آرایش خویش ، دوست خود را به خود جذب و آنچه در سینه اش نهان شده را با توجه به سطح فهم و دانش او ، به او منتقل می نماید.با همین اندک توضیح به وضوح می توان پذیرفت که کتاب را می توان در زمره ی همنشین (فارغ از    

 دوستانه یا دشمنانه بودن این همنشینی) طبقه بندی و تحلیل نمود

قصد دارم در اندک مجال این انشای کودکانه به بررسی سطح شباهت و احیاناً تفاوتهای کتاب با دوست بپردازم

 در صورت ظاهری دوست به همنشینی اطلاق می گردد وجودش به دلخواه و مطلوب و نوع حضور ش برای بهتر شدن حال دوست دیگرش است چرا که کلمه دوستی و دوست به جز شخصی که وصف چگونه بودنش در بالا رفت به طور کل به علائق و دل خواسته های آدمی اشاره دارد و در جملات به کار می رود.

عمق تشابه دوست و کتاب

در کتاب فلسفه دوره دبیرستان جمله ای بود که  فکر می‌کنم همه شنیدین برف سفید است اما هر سفیدی برف نیست همیشه این جمله برای من ببین سفیدی و برف فاصله گذار بود یعنی برف همیشه دنبال سفیدی بود اما سفیدی خودش را از برف بالاتر حس می کرد و متاسفانه مفهوم هم همین بود که دوستی بینشان برقرار میشد این برف بود که باید ناز سفیدی رو میکشید اما در قضیه دوست و کتاب جالب اینجاست که  همسان بودن این کلمات را تداعی می کند چرا که به راحتی می توان گفت:(( دوست کتاب است و کتاب دوست))

این رابطه دست کم برای من آن و قدر گویا عمیق اثبات کننده  و واضح است که بهتر از این دلیلی  برای اثبات این نکته که دوست همچون کتاب است و کتاب چون دوست  وجود ندارد

وقتی آغوش کتاب به روی خواننده اش باز می گردد و تصویر معاشقه انسان و کتاب را  که با همه وجود خود را در مقابل دیدگان خواننده‌اش عرضه داشته و با نوع جمله ها و کلمات ش مشغول طنازی و دلبری از خواننده خود است  به وجود آورنده یکی از زیباترین صحنه های مراوده و ارتباط آن هم از بهترین انواعش میشود این هیچ تفاوتی با لحظه‌ای که دو دوست که بسیار بهم احترام میگذارند در زمانهایی که با یکدیگر در حال تعامل و تبادل اندیشه هایشان در موردی خاص هستند ندارد  وقتی دوستی در موردی با دوست خود در حال مشورت کردن است در حقیقت در حال ساختن و پایه گذاری اندیشه ه ای  است که می تواند مثبت یا منفی باشد و به همین شکل در زندگی آن دوست تاثیر گذار خواهد بود و دلیل اینکه در انتخاب دوست از بزرگان گرفته تا پیشینیان تا اولیا و پیامبران با پدر و مادر سفارش ها و و تاکیدات بسیار جدی چه در کتاب ها و چه در نوشته ها و سخنان سینه به سینه نقل شده آنان می یابیم همین است که اگر هر یک روز دوستی را یک صفحه از کتاب زندگی افراد در نظر بگیریم میتوان به جرئت ادعا کرد که فقط و فقط با انتقال دو سه خط دانش غیرموثر و مخرب تفاوتی نمی‌کند از مطالعه صفحه کتاب نگاشته شده به قلمی ناصواب و بدخواه و چه مشورتی نابجا با دوستی که خیرخواه دوست خود نیست می تواند چه بر سر یک فرد یا افراد آورده و یا بیاورد پس پس هیچ تفاوتی در اینکه باید در انتخاب دوست خوب و کتاب خوب یکسان دقت و توجه نمود تاکید کرد.

شاید بتوان گفت شخصی که کتاب نمی خواند دانش زیادی ندارد اما خطرناک تر از او کسی است که کتاب های بد محتوا مطالعه و در این مسیر کسب دانش می نماید

به جرأت می توان گفت اگر در زندگی اشخاص دقت شود در نوع انتخاب دوست و نوع کتاب هایی که برای مطالعه انتخاب می نمایند رابطه تنگاتنگ وجود دارد و همچون جمله ابتدای این می توان چنین گفت کتاب خوب مساوی است با همنشینان خوب که جمع آن ها مترادف با فردی خوب و دیدگاهی خوب


برای یافتن دوست خوب باید به کلی مغازه و فروشگاه سرزد

گاهی یافتن یک کتاب خوب و یک محتوای ارزشمند به روز ها و بلکه ماه ها جستجو در قفسه های این کتابخانه و آن فروشگاه کتاب نیازمند است و باید جستجو و کاوش نمود تامطلبی در خورد خویش و دانش خود یافت این با یافتن یک دوست خوب تفاوت چندانی ندارد فقط به دلیل جنس و موقعیت شان در فروشگاههای مخصوص به خود باید دنبال آن ها گشت در حین جستجوی قفسه ها و ردیف های مملو از کتابهایی که هرکدام با رنگ جلد و نام نوشته شده بر تنشان در مقابل چشم جوینده در تکاپوی قبولاندن خود به عنوان آنچه که او به دنبال آن است هستند هنگام جستجوی دوستی که مطابق با من و جایگاه من و به یک معنی در شان من و محیط رشد من باشد می‌بایست حرف ، طعن و کنایه یا ظاهر فریبی‌های بسیاری را با توجه و دقت دید ، خواند ، معنی کرد و بین معانی بیشمار آن را که در همخوانی و همصدایی یکنواخت تر و بی نقصتری با معنای خود است انتخاب نمود

شاید بگوییم که ای بابا یک دوست یا یک رابطه دوستی اگر اینقدر دقت و ممارست نیاز دارد که اصلاً بهتر است اینکه تنها بود و انتخابی نکرد زیرا در زندگی عادی ما دوستی ها در واقع به یکباره و بدون خواست ما و چه بسا   اتفاقی شکل می گیرند و معنا می یابند اگر قرار باشد در هر دوستی و رابطه اینقدر جستجو و کند و کار نمود بهتر نیست که تنهایی را به جای همنشین انتخاب کرد و جواب من و نظر من شاید همین است که آری شاید چرا که وقتی به تاثیری که یک رابطه یک دوستی یک ارتباط بعد انسان و زندگی انسان به جای می گذارد دقت شود به جرئت می توان این جمله را تایید کرد که چه بسیار روابطی که مخرب تر از از یک تصادف سخت و چه بسیار عواقب ۱-انتخاب نابجا و نادرستکه منجر به اتفاق ناراحت کننده می گردند و تاثیر آنها گاه تا لحظه مرگ نیزدست از سر انسان و تصمیم هایش و احساساتش برنمیدارد و انسان  گوییی محکومیست  که باید در تک تک زمینه های مشابه احساسات مشابه وتاثیراتی  دردآور را چون باری همشیگی بردوش بکشد و حتی دیگران را نیز در آن شریک نماید

هر دوست کتابی است که خواسته یا ناخواسته ، به دلخواه یا یا مزیب ، در ردیف به ردیف و رج به رج شکل گیری و رشد لحظه به لحظه ی بینش و طرز نگاه دوست خود بوسیله تک تک واکنشهای عمدی وسهوی ، غریزی یا خودخواسته ، درست یا نادرست خود نسبت به محرکهای طبیعی و محیطی و در مجموع در تعامل بادیهای خارج دارد ، تاثیر گذار و، دانسته و ندانسته ، و بطور مستمر در ۰ حال به روز کردن بوده و می توان هر انسانی را برآیندی از کسانی که در طول زندگی از بدو تولد ملاقات کرده و از وی آنچه را که می بیند تحلیل و در زندگی به کار می بندد دانست.


برای بهره مندی از هر دو می بایست به آن توجه نمود

چه برخورداری از مطالب یک کتاب و چه اطمینان از داشتن دوست ، نیازمند توجه به آنهاست . شاید بارها برای هریک از ما این پیش آمده باشد و به وضوح تجربه کرده باشیم ، وقتی به چیزی توجه ویژه می‌کنبم از آن بیشتر بهره مند می‌شویم بصور مثال وقتی کتابی که برایمان اهمیت دارد را هنگام جابجای با دقت خاصتری جایجایا خواس خود را به آن بیشتر معطوف می‌کنیم ، مطالب داخل صفحات آن هم بطور خاصی در ذهن مان بایگانی و نگهداری می کنیم و این با اندک توجهی کاملا قابل فهم و درک است ، در مورد دوستی هم که برایمان اهمیت خاصی دارد ، با توجه ویژه به او ، او نیز بیش از پیش از خود بهره مندمان می‌سازد . این در مورد همه دلبستگی یمان صادق بوده و در این  مورد نیز صدق می‌نماید.

کتابی که پس از خواندن روی میز پرت می‌کنیم مسلما کتاب مورد علاقه مان نیست ، درست مثل کسی که هر طور که دلمان می‌خواهد با او صحبت و با هر لقبی که دلمان خواست می نامیمش یا هنگام صحبت با او چگونه حرف زدنمان برایمان مهم نیست نیز نمی‌تواند دوست خوبمان باشد .


درست است که چشمه باید خود یحوشد اما اینکه شان و شخصیت خانوادگی هم می‌تواند تعیین کننده باشد به اثبات رسیده است مثل کسی که محتوای کتاب حاصل قلم وی است  و کتاب بنام او در میان اهل آن مشهور می‌گردد 

ادمها مثل کتابی هستند که یکی به قلم پدرو مادر یکی  به سعی معلم دیگری نگاشته شده به قلم کوچه و خیابان و... اند .

هر نویسنده سبکی ، روش و متدی  برای بیان آنچه در دل دارد را برای بیان درون خود بکار می‌گیرد و در بیشتر مواقع کافی است بدانی نام نویسنده را فقط تا بتوانی از مثبت یا منفی ، مجاز یا عمر مجاز بودن کتابی که پیش روی خود می بینی آگاه شوی بطور مثال کتابی که نویسنده آن پدرو مادر هستند خود بخود معمولا خوب و خوش محتواست  و در مقابل نویسندگان کوچه و خیابان معمولا دلنشین محتوا نمی نویسند هر چند در مواقعی نادر ، دیده شده است که این دو جای خود را عوض کرده‌اند اما در مجموع شق اول است که مقبول همه خوانندگان می‌شوند .



امیدوارم تا اینجا حرف به حرف وجودتان به قلمهایی توانا و دانا و بی پروا نه کله شق ، نگاشته شده و بعد از این نیز بهترین ها یتان بنگارید

بیک زاده علی 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد