تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

خداحافظ ای برجسته ترین چهره ی علمی حال حاضر جهان((دکتر فیروز نادری))

یا من به چینهای پنهان شده در زیر لبخند مهربلن و دلنشینت دقت نکرده بودم یا لبخندت آنقدر واقعی و عمیق بود که بر چین و شکنی که گذر زمان بر هر یاخته و بافتی به اجبار تحمیل میکند چنان نقش زیبایی می آفرید که بیننده را از آنچه که یک مخاطب از نگاه کردن انتظار دارد متنعم میساخت که نیازی به کنکاش و دیدن جزییات بیشتر حس نمیشد و بنابراین خورشید پرحرارت درون تابناکت بیش از آنچه که سیارک های پیرامون و در گردشت نیاز دارند نور و گرما می ساخت که هنوز در هیچ یک از کرات پیرامونت.خورشید نوردی کشف نشده بود تا توان و تکنولوژی سفر و رسیدن به جزییات و وزن و جاذبه ی. شخصیت عظیم و ستاره گونه ات را توان تدارک داشته باشد تا شاید خبری از جزییات  سیمای دوستداشتنیت را به دیگر باشندگان دور و نزدیکت مخابره میکرد به این طمع که کهکشان راه بی شیر شده ی امروز را شاهد نبودیم و سیاهچاله ی بی رحم و تاریک میانمان هنوز مجبور به کرنش و همزیستی به احترام پسرگاوچران بی باک عالمهای دور و نزدیک ، مردی که همیشه میشد در کشاکش نیروهای خیروشر موجود زندگی با اطمینان خبرش را از سنگ زیرین آسیاب گرفت بدون آنکه رنج فراوان تحمل ، خدشه ای بر خورشید روی روشنش که همچنان و در همه حال مبنای محاسبه ی روز وشام و ماه و سال هرآنچه توفیق حضور و فیض همجواری با سامانه ی مبارکش را یافته بود را ذره ای. توان در سایه بردنش را یافته باشد.

خورشیدی که به یکباره و بسیار غیرمنتظره از منظومه ای که از او نور میگرفت و اما به. طرزی شگفت آور از توجه به اهمیت حضور پرمهر و نوازشگرش غافل و بسیار دوراز رفتاری که بتوان شکرگزارانه اش خواند هرازگاهی نگاهی به سمتی که روشنشان میکرد می انداختند خسته و دلشکسته از تاریکیهایی که روشن نشد از میان پرید و در خود ریخت تا بمحض لحظه ی همجوشی تو و من و همگی مان که بلطف خودش دانستیم همگی از یک عنصریم پهنه ی گیتی را به ابرنواختری. که حاصل تمام در خود ریختنش بود. برای همیشه از تاریکی بزداید.

غمگینم امروز و امشب دکتر..

دلم دوست دارد به اندازه ای که میبایست در شان و جایگاه تو دلها تنگ میشدند یک تنه دق میکرد اما خوورشید مهربان. چه کنم که فقط یک تکه سنگم..بی نور " بی وزن " و ویلان و سیلان به لطف جاذبه ات که اینک دگر آن نیز نیست.

غمگینم که بگویم دکتر(( فیروز نادری )) برجسته ترین نام ایرانی. در سازمان فضایی ایالات متحده که در ِِِِِدوران فعالیت خوددر این سازمان بلطف ماموریتهای موفق مراتب علمی متعدد و عناوین فراوانی در ستایش توان علمی و مدیریتی خود کسب کرده و به تنهایی مسئول جابجایی بسیار زیاد کفه ترازوی شناخت مردم دنیا از ایران و استعدادهای سرشارش به نفع کشور و میهنمان بود برای همیشه به اکتشاف دنیایی رفت بی شک آنجا نیز خود و توان بالای داناییش را به اثبات خواهد رساند.

روانش شاد

روحش در میان ما زنده

و راهش الگوی فرزندان این خاک برای همیشه باد

در جایی خواندم دکتر نادری میلیاردها سال به دور خورشید در گردش خواهد بود.

آزی اگز درختی پس از ما از ما یادآور ما و خاطراتمان باشد ارزشی بس بزرگ است چه باید گفت با چه کلامی از او که دست ساخته های بشری که به مدیریت و برنامه ای که او هدایتش کرد هم اکنون در حال عبور از مرزهای منظومه شمسی و ورود به فضای بین ستاره ای بعنوان اولین سفیران رهسپار از زمین به سمت فضای لایتناهی به امید آنکه اگر در این دریای بیکران مثل مایی یافتند سلام ماان را به رسم نادری به أنها برسانند.

دکتر از تو به سبب تمام تلاشهایت در جهت پربار کردن نام ایران در جهان و کارهای درخشانی که به توسعه علمی که به ان مشغول بودی منجرشد متشکریم

ما را برای همیشه قدردان و دوستدار خود بدان....

لطفا به مادرم سلام من را برسان 

دلم برایتان تنگ خواهد شد تا روزی که به شما خواهم پیوست دوستتان خواهم داشت

علی 

من

موزیک شبان غم https://www.bandlab.com/join/xujr_bcQ

اجرا ، ساخت : علی بیک زاده

ورود به عصر کامپیوتر های هوشمند یا تیز کردن تیغ عامل انقراض خود

تا همین سال های نه چندان دور چنانچه از یک موسیقی خوشم میومد می بایست این نواریا حافظه اون رو تهیه می‌کردیم و اقدام به کپیآن که در ایران خودمان بیشتر با نوارهای کاست به گوش کردن موسیقی می پرداختیم و چه خاطره هایی داریم از این دست به دست کردن این نوارها

سالهای زیادی از زمانی که جهش یکباره به سمت آینده و کامپیوتر شروع شد نمی گذرد و در در همین مدت کوتاه با چنان سرعتی  در حال فاصله گرفتن از آن دوران هستیم که تعجب نمیکنم اگر گاهی حس می کنم اصلاً آن دوره وجود داشته و من در آن زندگی کردم

معمولاً بین دو دوره از زندگی که برای انسان اتفاق میافتد فرصت ایجاد تغییر در فکر و بینش انسان است مثل دوره نوجوانی و جوانی و به همین ترتیب میانسالی پیری که در حد فاصله بین دو دوره انسان رشد کلامی فکری و دیدگاهی لازم را برای ورود به دوره جدید کسب می کند و چنانچه کسی در عین در مورد کوتاهی کند کاملاً مشخص است و آدمها اون رو نشون میدن مثل اینکه میگن فلانی به سن افتادگی رسیده اما اخلاق و رفتار متناسب با سن خودش رو نداره این حکایت از این داره که شخص بین دو دوره فرصت لازم برای تجربه خروج از یک دوره و ورود به دوره بعدی رو یا نداشته یا داشته و در کسب آن کوتاهی کرده اما در مورد این دوره که صحبت آن در بالا رفت جنین دوران قبل از کامپیوتر و بعد از کامپیوتر این دوره چنان با سرعت شد که مثلاً خود من چیزهایی در خودم مشاهده کردم که اسمش رو گذاشتم سندروم ماندن در گذشته یا سندروم رشد سریع

برای اینکه این مطلب روشن تر بشه مثال میزنم یک شب وقتی میخواستم دفتر کارم را تعطیل کنم یکی از همسایگان که مسیرش با مسیر من هم جهت بود و در عین حال میخواست لطفی هم ببنده بکند از من خواست که منو به منزل برسونه در اتومبیل های شان وقتی می آمدیم حین راه آهنگ ای رو گذاشت و من خیلی از این آهنگ خوشم اومد و طبق عادت و رسم گذشته و به این دلیل که خیلی از آن مستقیم خوشم آمده بود مسیر ۱۵ دقیقه ای رسیدن به منزل مرا شاید دهبار به ایشان تاکید کردم که لطفاً صبح همین که دفترت رو باز کردی اولین کاری که می کنی این باشه که این سیدی رو به من برسان تا یک کپی از اون در کامپیوتر داشته باشم چون خیلی از موسیقی خوشم اومده و اون بنده خدا هم هر بار می گفت چشم جالب تر اینه که بگم شغل بنده حدود ۱۵ سال که تماماً با کامپیوتر و جستجو در سایت های مختلف روز کاری میگذره تصور کنید وقتی از اتومبیل دوستان پیاده شدم و ایشان داشت شریف می برد و پشت سرش داشتم به این فکر میکردم که صبح وقتی موسیقی به دستم رسیده ب گوش کردن چقدر لذت خواهم برد به یکباره مثل ایکیوسان یه چیزی بالای سرم مثل تخم مرغ ترکید و یادم افتاد که ای بابا و تصور کنید وقتی داشتم این موضوع رو باز میکردم در ذهنمچقدر احساس هم متناقض بود چون از یک طرف خوشحال از این بودم که یادم افتاد ما حدود ۱۰ سال از آن زمان که برای داشتن یک موسیقی حتماً باید ناز کسی را که نوار اون موسیقی رو داشت میکشیدیم گذشته و وارد عصر کامپیوتر شدیم و فقط کافی که چند کلمه از یکی از شعر های آن آلبوم موسیقی برادر سرچ باکس بروزر کامپیوتر بنویسم تا ده‌ها سایت که به عناوین مختلف این موسیقی رو برای بیشتر کردن خوانندگان شون در سایت شان گذاشتند بالا بیاد و من به دلخواه یکی رو دانلود کنم و در عین حال از اینکه وقتی داشتم اصرار می کردم به دوستم احتمالاً ایشون تو دلش می گفته به به این هم هم از ارائه کنندگان خدمات کامپیوتری ما که فراموش کرده در چه دوره ای زندگی می کند

من خیلی وقت ها به اتفاقی که اون شب افتاد فکر می کنم و بیشترین علت وجود آمدن آن رو همین میدونم که در فاصله بسیار کمی از یک دوره دیگه دوره کاملاً مجزا وارد و زمان برای رشد و بالاتر آمدن سطح بینش افراد برای گذار از این دور به دوره بعدی بسیار کوتاه بود و به جرعت میتونم کسانی را اسم ببرم که تازه وقتی بهشون میگی با جمله ای که جواب میدم متوجه میشی که تازه با سوال شما متوجه شدند که دو دوره کاملاً مجزا از یکدیگر رو طی کردند بدون اینکه حتی وقت کنند بهش فکر کنند .

البته منظور من از آوردن این مثال بزرگتر از خود این بحث هست و بیشتر می خوام توجه هات رو به اینکه کلاً پیشرفتی در تمام سطوح زندگی و شارژ اتفاق افتاده که به دلیل سرعت بسیار بالای فاصله گرفتن این دوره از دوره قبل بسیاری حتی از آن آگاه نیستندکه باید زمانی را برایتوجیه و فهم خودشان از اینکه چه دوره هایی را پشت سر گذاشتند وارد چه دورانی شده اندو چه چیزهایی رو باید در این دوران گذاربرای خودشان روشن کنند .و اینکه دوران جدید با اینکه دستاوردهای بسیار بسیار زیادی چه از نظر از بین بردن مشکلات و فراهم کردن فرصت های تازه براشون داره چه خطراتی می توان برای زندگی و امنیت الشخص داشته باشه .

خطراتی که همین حالا هم بسیاری از آدم ها رو قربانی خودش کرده و میکنه مثل به سوء استفاده از اطلاعات شخصیت افراد به جهت سود بردنشرکت ها و کمپانی های تولید کننده وسایل سرگرمی هدیه تا افرادی که مستقیماً با فکر کلاهبرداری و سوء نیت سعی در به دست آوردن اطلاعات شخصی افراد دارنداز پایین ترین رده های بزهکاری و جرم تا بالاترین ارکان مثل حکومت ها و دولت ها و سوء استفاده های آنها ارز تکنولوژی برای پیشبرد مقاصد خودشون مثل انتخابات آمریکا و نوع تاثیری که به وسیله پلتفرم های پیام رسان بر خوانندگان بدون اینکه خودشون بدونن گذاشته میشد .

تا اینجا صحبت از سوءاستفاده از آدم ها نسبت به هم و ضررها و خطراتی که با خود دارد بود که دست کم به وسیله خود انسان ها هم قابل پیشگیری قابل پیگیری و کنترلش وجود داره چیزی که من رو بر آن داشت که این مقاله را بنویسم بیشتر آن قسمت از ماجراست که اخبار جدید و خبر ورود چت بات هاو خطرات بالقوه آنها ممکنه در آینده وجود داشته باشه .

از آنجا که کار من از تایپ و طراحی کامپیوتر بهره می گرفت مسلماً ورود برنامه هایی که تایپ کردن رو به معنای واقعی کلمه متحول کردند و سرعت کار رو از نوشتن ده انگشتی به نوشتن صوتی تغییر دادندبسیار بسیار مبارک و دلخواه بود چرا که با اینکه یک تندنویس ده انگشتی بودم اما سرعت کار در تایپ صوتی در ساده ترین شکل حدود سه برابر سریع تر از تایپ سریع ده انگشتی هست مسلماً استقبال من و کسانی که مثل من کار می کنند از این برنامه ها قدردان آن و چشمگیر بود اما در همان دوران هم دید کلی من از کامپیوتر و آینده آن به این شکل بوده که این کودک تازه متولد یافته در حال  یاد گرفتن زبان هست خود این اتفاقی بسیار خوب بود اما یک ترسی همیشگی از اینکه خوب بعد از یاد گرفتن کامل شدن این نرم افزار و با استفاده هایی که بشر از آن می کند که همانا نوشتن �شمار مطالب در عرصه‌های مختلف است و نگهداری آن در دیتابیس های مشخص که شاید از نظر ما به صورت جداگانه باشد اما واقعیت این است که اگر خود را به جای کامپیوتر تصور کنیم اون وقت میشه فهمید که صحبت از چه نوع خطری هست و این فعال تر زمانی می شود که حالا داریم مشاهده میکنیم که الگوریتم های مبتنی بر هوش مصنوعی در حال توسعه یافتنو در گام اول بله کمک به ماست

یادگیری مبتنی بر ماشین و اینکه از لحاظ نوشتن کد و برنامه به چه شکل انجام میشه مسلماً به متخصص خودش احتیاج داره و صحبت من در آنجا نیست من از جنبه اجتماعی و با توجه به تجربیاتی که بشر از اختراعات خودش داشته به قضیه نگاه می کنمکه معمولاً در زمانجنگ و و به بدترین شکل آن بودهاختراع موتور درون سوز همونقدر که به حرکت و بیشتر شدن سرعت انجام کارهای ما انسان ها کمک کرد باعث مخرب تر شدن ارابه های جنگی در زمان تخاصم و دشمنی انسانها با یکدیگر هم شد و این اصلاً دور از تصور نیست که همین حالا در جنگ های الکترونیکی چه استفاده هایی میشه از این دستاورد تازه در جهت ضربه زدن بهکشور دشمن و به تبع اون به آدمها چه سود هایی میشه برد ترس از من از این ماجرا از این هم فراتر و به اینجا که ما با تعلیم کامپیوتر داریم قدم به قدم فکر کردن صحبت کردن تحلیل کردن تشخیص دادن حدس زدن پیش بینی کردن و به طور کلی اهرم هایی که ذهن بشر به عنوان شاخص ترین موجود روی زمین برای فکر کردن و تصمیم گیری استفاده میکنه رو در اختیار یک ماشین قرار میدیم توجه کنید که این موضوع با وجود دسترسی هر شخص دیتابیس اطلاعات خودش یعنی مغزش هست و مقایسه کنید با دیتابیس ای که به وسیله تقریباً تمام مغز های انسان ها هرکدام به سهم خود در وبلاگ یا مقاله ای یا مهمتر از آن مراکز حساس زایش فکر و توسعه آن و محل نگهداری دستاوردهای آن که از نظر موجودی که در حال ساختن او هستیم و فعلاً به تعداد آدم هایی که از آن استفاده می کنند تقسیم شده هست اما میدونیم که در پشت سر این شخصیت �‌تواند یکی باشد با پتانسیل توانایی آنچه که این میلیاردها تقسیم و گرفتن اطلاعات دم به دم به خواست انسان یا بدون خواسته وی توسط این ماشینباشد و حالا تصور کنید به لحظه ای برسیم که قدم به قدم و با رشد تکنولوژی کدنویسی و تبدیل انواع و اقسام حالات انسانی به کد و خوراندن آن به این ماشین �‌تواند از آن چه موجود وحشتناکی برعلیه خودمان به وجود آورد.

غول بی شاخ و دومی که توسط خود انسان ساخته به اندازه پایگاه اطلاعاتی به وجود آمده توسط خود انسان دانایی قابل استفاده و توسط سلاح هایی که خود انسان ساختهو با دسترسی نامحدود ایکه به عنوان موجودی که از کد تشکیل شده خواهد داشتتصور کنید برای از بین بردن این دستور دهنده مزاحم چقدر قدرت به او  تزریق کرده ایم .و تصور اینکه چقدر در مقابل آن ضعیف و و تاثیر پذیر هستیم انسان را به وحشت می اندازد 

من همیشه با سوال های مختلف سعی می کنم میزان اختیاری که در استفاده از اطلاعات دارد را سنجش کنم و شکر خدا فعلاً میبینم که بسیاری از دستور هایی را که حکم عاملیت دارند در این نرم افزار محدود و به طور کل اختیار آن و اختیار کنترل آن هنوز در دست انسان است اما این که کجا از این اطاعت سرباز خواهد زد و طغیانی کهاگر کند چقدر زمان نیاز خواهد داشت  برای زدن ضربه نهایی به خالق خود خدامی داند .

امیدوارم سازندگان به این موضوع توجه کامل داشته باشند .

خزان یعنی چه؟

بنویسیم خزان و بخوانیم زمستان در راه

بنویسیم خزان و بخوانیم که تابستان رفت

نبویسیم خزان و بگوئیم چه بد

بنویسیم خزان و بگوییم چرا آمد باز

چه بگوییم اگر پرسیدند که خزان یعنی چه؟

من عیان دیدم دوش

 که بهار عشق  به پائیز و به زردی خزان می ورزید

 خود چنین گفت بهار 

ادامه مطلب ...

نک مقایسه

کتاب در خاطرات ایرانی ما معمولا یا یار مهربان نامگذاری و شناسایی و در خاطرمان بایگانی شده و نگهداری می شود.

یارمهربانی که با اینکه برای سخن گفتن ، زبانی مثل آنچه ما انسانها با آن تکلم می کنیم ندارد اما فراوان پنددهنده و خیرخواه دوست خود است که با بکار بستن انواع راه های هنری در بیان و گفتار و حتی در نوع پوشش و آرایش خویش ، دوست خود را به خود جذب و آنچه در سینه اش نهان شده را با توجه به سطح فهم و دانش او ، به او منتقل می نماید.با همین اندک توضیح به وضوح می توان پذیرفت که کتاب را می توان در زمره ی همنشین (فارغ از    

ادامه مطلب ...