تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

پیش ثبت نام مدارس شاهد ابتدایی تا دهم از اول خرداد ماه

پیش ثبت‌نام مدارس شاهد به صورت الکترونیکی در سراسر کشور در پایه اول ابتدایی از اول خردا آغاز و تا بیست و پنجم این ماه ادامه دارد.

به گزارش ایسنا، پیش ثبت نام در مدارس شاهد فقط از طریق سامانه سجا به نشانیsaja.medu.ir انجام می شود و خانواده ها می توانند با ورود به سامانه مذکور نسبت به پیش ثبت نام فرزندان خود در پایه های اول ابتدایی، پایه هفتم و دهم، اقدام کنند.

اداره کل شاهد و امور ایثارگران هشدار داده است که متاسفانه عده ای فرصت طلب در فضای مجازی از طریق سایت های متفرقه نسبت به ثبت نام دانش آموزان اقدام می کنند که از نظر این اداره کل وجاهت قانونی ندارد، لذا لازم است اولیای محترم دانش آموزان مراقب این موضوع باشند.

بدیهی است پس از اتمام مهلت مقرر، دانش‌آموزانی که امتیاز لازم را کسب کرده‌اند با اطلاع رسانی که از طریق مدرسه صورت خواهد گرفت، برای ارائه مدارک و تکمیل مراحل ثبت نام به مدرسه مراجعه خواهند کرد.

زمانبندی زمان پیش ثبت نام مدارس شاهد در پایه های مختلف تحصیلی به این شرح است:

- پایه اول ابتدایی از اول خرداد ماه  تا ۲۵ خرداد

- پایه هفتم (دوره اول متوسطه) از ۲۲خرداد ماه تا ۱۵ تیر

- پایه دهم (دوره دوم متوسطه) از اول تیر شروع و تا ۲۵ تیر

همچنین زمان پیش ثبت نام دانش آموزان میان پایه مدارس شاهد که به صورت حضوری در مدارس انجام خواهد شد از اول تا دهم مرداد خواهد بود.

به گزارش ایسنا، ثبت نام نهایی مدارس شاهد از طریق سامانه سیدا و طبق جدول زمابندی زیر انجام خواهد شد. مبلغ کمک سرانه مدارس شاهد نیز در جداول قابل مشاهده است:

انتهای پیام

اهلی و وحشی

سلام به تو که می بینی و می خوانی و سلام به من که مینویسم و فکر می کنم و سلام بر ما که جمع من و تو آن را می سازد بلندای جهان می ایستد و فرمان می راند ایران میتواند ببیند بخواند بنویسد و بیندیشد

راستی تا به حال چند بار شده که با دیدن شکار حیوانات اهلی به دست حیوانات وحشی دلمان برای چه کار سوخته و از این که یک حیوان زبان بسته و ضعیف طعمه حیوان قوی و خون خوار می شود دلمان به درد می آید و می خواهیم که اگر از دستمان برایت نجات دهیم و هرچه وحشیست از زمین بکنیم اما چند بار به این اندیشه دهیم که خود این حیوانات منظورم اهلی ها هستند طی فصول جفت یابی یا بر سر غذا و حتی غذایی بیشتر یکدیگر را از نفس کشیدن محروم و زندگی را بر دیگری تمام کرد دیده و حرام کرده اند وقتی این صحنه ها را میبینم با خدا می گویم کدام درست است این یا آن اما آیا بهتر نبود راهی بود تا هیچ حیوانی و هیچ موجودی به دیگری آزار نمی داد و زندگی می کردیم و می گذاشتیم که دیگران هم زندگی کنند راستی در این زنجیره من کجایم

سکوتِ آموزگار

در دفتر کار روی صندلی که همیشه وزنم رو تحمل میکنه نشستم و چشم به مانیتور کامپیوترم دوختم که هر لحظه در صدی بیشتر از لحظه قبل نشون میده و انگار که می خواد به من نشون بده که زمان در حال گذر است و هر لحظه زندگی قدمی رو به جلو برمیداره البته این قدم لزوماً رو به جلو نیست و برآیند اون هست که او را به جلو می برد چه بسیار جمع هایی که پاسخشان با این که به علاوه هم شدند و در اول مثبت بودند منفی در می آید و چه بسیار ضرب ها منفی میشن این شکل زندگی هست که ما می کنیم این عدالتی هست که بین عجول و تنبل بین تند و کند بین حرکت و سکون تعادل برقرار میکنه عجب مغزی برنامه ریز این همه پیچیدگی است عجب پیچیدگی برنامه ریز این مغز هست چه می خواهد چه می گوید چه می خواست بگوید چه خواهد گفت مقصد ما به کدام سمت از کدام طرف و به کجاست پاسخ چه کسی را را خواهیم داد و او از ما چه خواهد پرسید آیا راز این همه اعداد غیر قابل فهم را خواهیم دانست؟

راستی محبت حاصل جمع و ضرب و تقسیم و تفریق کدام مولفه های اخلاق مادر است که حاصل آن برای هر نفر یکی و فقط مال خود خودِ اوست که همان یک جوابِ برآورده از دلِ خود او را خواهان و شالوده ی تمام پاسخهای پس از مساویِ کارِ انجام شده یِ درنهایت ایستاده به نظاره یا در بستر خوابِ چشم به سقف دوخته در تفکرِ روزِ در جمع و تفریق و ضربیست که در حال تقسیمِ آن با جهانِ درون خود است..

راستی چرا جواب یکیست ک این یکی برای هر فرد، یکیست و بااینکه همین یک جواب را یکی دیگر از یکِ خود انسان میخواند بااینکه جواب یکی و سوال همان است اما حاصل جمع پاسخِ بدست آمده بعلاوه ی شنیدنِ او نمیتواند منفی نشود؟

پیچیدگی حدی ندارد؟

محدوده ی آن کجاست؟

چرا نمیتوان ساده اش نمود؟

درحالی که پاسخ بی اندازه ساده ....اوست.

پس چرا اراده برای او .... اندیشیدن به او....اراده به اندیشیدن به او ..... اماده شدن برای اراده کردن به اندیشیدن به او اینهمه رقم دارد و فقط چندی از بیشمار ارقام اوست این بیشمار رقمی که من در روبروی خود میبینم....

و

 نمیتوانم ازین پیچهای پی در پی 

کنم خلاص دل از تاب زلف محشرِ وی

روم به جای دگر دل دهم به جز او  را 

هوای یارِ دگر کو دلم کجا شد کی؟ 

زندگی پس از زندگی

به نام خدا 

چند وقتیه که تلویزیون شبکه ۴ برنامه‌ای به عنوان زندگی پس از زندگی که مضمون آن برگشتگان ازبه اصطلاح مرگ و کسانی که تجربه لحظات یا روزها یا ماهها خارج شدن از کالبد رو داشته‌اند البته به صرف اینکه پس از آنکه از جسم خارج شدند خاطراتی با خود از  عالم پس از زندگی جسمانی داشته باشند و بخواهند که با دیگران به اشتراک بگذارند پخش می کند و باید اقرار کنم که وقتی خودم برای اولین بار این برنامه رو دیدم برام بسیار جالب بود و حالا هم که روزهای  زیادیه که دارم نگاه می کنم این برنامه رو همچنان جذابیت داره برام و مخصوصاً بعضی از تجربه کنندگان زندگی دیگر آنقدر خاطرات و و آنچه که از آن سوی این کالبد جسمانی آورده‌اند و تصویر می کنند که به جرأت می‌توانم بگویم که باعث تغییرات شگرفی در خودم و خانواده کوچکم شده راستش بعد از از ورود به چهارمین دهه زندگی خواسته و ناخواسته یکی از افکاری که ذهن من رو آزار میداد و بسیار هم بهم فشار می آورد تصورم  از مرگ و اینکه پس از مردنم چه چیزی اتفاق خواهد افتاد و و من به کجا خواهم رفت یا چه خواهد شد آیا زندگی همین زندگی دنیایی است یا پس از این هم باید انتظار زندگی دیگری را داشته باشم یا اینکه آیا وقتی از این دنیا رفتم در جسمم حضور دارم آیا آنچه که بر من و بر جسم در سرای کوچک خاکی خواهد گذشت را حس خواهم کرد.

 بهتره  اینطور بگم که تصور اینکه خانه کوچک  قبر از نظر شخصی که داخل ان هست ، چه شکلیه،  از بزرگترین ترس های من در زندگی بود و هست هرچند میتونم به جرات بگم که دیدن این برنامه و نشستن پای صحبت عزیزانی که حرفی برای گفتن دارند از تجربه پس از این زندگی از حجم این ترس بسیار کم کرده اما در هر صورت باز هم سوالی بودن دنیای پس از مرگ، هنوز هم وهم انگیز و گاه وحشت انگیز می شه برام و بیشتر هم از این زاویه هست که «اگر پس از مرگ باز هم در کالبدم حضور داشته باشم» گاهی وقتها سراغم میاد.

بزارید با یک مثال بگم تا بهتر عنوانش کرده باشم.  مثلاً یک روز نشسته بودم حس کردم روی دستم یه چیزی حرکت کرد موجودی بسیار بسیار کوچک  که باعث حسی شبیه به نیاز به خارش اون نقطه رو انقدر زیاد کرد که گفتم اگه همین لحظه نخارونمش میمیرم.اما داشتم لحظه ای که دستم یعنی دست دیگرم اراده میکرد که به سمتش بره و  این کار رو بکنه اول نگاه کردم چی هست روی دست من، دیدم چیزی نیست که با چشم عادی بشه دید، پس احتمالاً یک حشره بسیار ریزی بوده اما وقتی به دست دیگرم دستور دادم که لحظه‌ای صبر کنه در دست دیگرم از این حس نیاز به خارش چونان عذابی ساخته شد که تصور کردم اگر چند لحظه دیگر صبر کنم قلبم از حرکت می ایسته بلافاصله دستم حرکت کرد و کاری که باید میکرد را انجام داد اما درست در همان لحظه بود که ناخودآگاه این فکر به ذهنم اومد که خدایا زمانی که من در خانه تنگ و تاریک قبرم در زیر خروارها خاک انواع و اقسام موجودات زیر خاک بر بدن من خواهند آمد و منو و جسمم رو تجزیه خواهند کرد آیا در اون لحظه احساساتی مثل این رو خواهم فهمید آیا در آن لحظه امیدی هست به اینکه کسی کمک کنه بهمِ.

دلیل دیگر فکر کردن من به این موضوع ترس بسیار زیادم از تاریکی و تنهاییه. اگر در اتاقی حبس بشم بلافاصله احساس نفس تنگی می کنم و تصور اینکه درآن سرای کوچک و با اون حجم تاریکی که بر آن فضای کوچک حاکمه آیا کمک کننده یا کسی دوستی و آشنایی هست که در اون لحظه حمایتم کنه.

همین یکی دو فکر به ظاهر کودکانه و ناشی از واقع‌بینی کم انقدر منو تحت تاثیر قرار داده بود که حتی شبی ساعت یازده که به منزل برگشتم وضو گرفتم و در حین نماز و بعدش اونقدر گریه کردم که صدام در نمیامد و با زاری و هق هق التماس میکردم که خدای من در اون لحظات که هیچکس نیست که صدای منو بشنوه آیا تو تنهام خواهی گذاشت..ایا خواهی دید که در ترس و تنهایی فریاد خواهم زد و اجازه خواهی داد که این وحشت و اون عذابها منو داغون کنه؟  و به جهت اینکه انسانی پاک نبودم از تو نیز انتظار کمک نخواهم داشت.... این ترس تا جایی رسیده بود که حتی اواخر به همسرم خیلی هم جدی میگفتم آیا میشود پس از مرگ نه به شیوه عادی خودمون گاهی رسم هندی ها رو که می دیدم با خودم فکر می‌کردم که بد نیست این شیوه سوزاندن اجساد چراکه دستکم زیر خروارها خاک و با هزاران موجود نیاز به سر و کله زدن  نخواهم داشت یا گاهی به یاد ایرانیان قدیم که اجساد مردگان خودشون رو بر بالای بلندی می‌گذاشتند تا پرندگان از ان‌ها خورده و به این شکل به طبیعت برگردانده بشن دلم می خواست بعد از مرگ به این صورت تدفین بشم  تا جایی که این دومین خیلی هم به مذاقم دلچسب آمده بود چرا که میگفتن با خورده شدن توسط پرندگان دور پرواز جسم من هم به بالای بلندی های زمین می رسد و از آنجا می تونم زمین رو نگاه کنم در هر صورت همه اینها ناشی از ترس بسیار زیاد من  از اینکه پس از مرگ چه چیزی در انتظار همه ماست و به کجا خواهیم رفت  بود که به جرات میتونم ادعا  کنم که دیدن این برنامه تاثیر بسیار زیادی روی افکار این چنینی من و روی ترس هام داشت و در جهت کم کردن آنها از این بابت بارها در دلم از سازندگان این برنامه حس تشکر و پاسداشت از این ایده خلاقانه و سازنده داشتم و دارم در بین هزاران برنامه ساخته شده که روزها و شبها وقت ما رو پر میکنه واقعاً ساخته شدن یک برنامه با حرفی تازه مخصوص موضوعی با چنین اهمیتی که شاید تنها چیزی که همه ما انسانها در او با هم برابر خواهیم بود و شاه و گدا قوی و  ضعیف سرور و حقیر پزشک و مریض و به طور کلی همه  طعم. آنرا خواهیم چشید و به نوعی یکی از ترس های دائم و همیشگی ما در درون ماست وقتی با چنین تم و صحنه و علی الخصوص مجری کارشناس و فهمیده ای مثل جناب آقای موزون ساخته میشه چقدر میتونه به روی تک تک افراد جامعه تاثیر مثبت و آرامش بخشی داشته باشه.

به سهم خودم ازین برنامه و موضوعش و دست اندرکاران فهیم و کارآزمودش که با وجود کمبودها، نظایر چنین برنامه هایی در صداوسبما  اما خلاقانه و جسورانه پا به میدان می گذارند و تجربه خود را با دیگران به اشتراک می گذارند نهایت سپاس و قدردانی را دارم و امیدوارم سازندگان برنامه های مختلف هم با دیدن چنین اتفاقاتی تصمیم های سازنده گرفته و تلویزیون از جایگاهی که الان داره به جایگاهی که واقعاً باید باشه نزدیکتر بشه

بیک زاده

انفجار در منطقه تجاری اهواز دست‌کم ۶ کشته و چندین مجروح به‌جا گذاشت

به گزارش رسانه‌ها بامداد یک‌شنبه ۲۰ مهر، انفجاری در بازارچه عامری اهواز رخ داده است که علاوه بر تخریب بعضی عمده‌ای از ساختمان این بازار، باعث مرگ دست‌کم ۶ نفر شده است.

رئیس سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری اهواز در این باره به خبرگزاری ایلنا اظهار داشته است که این حادثه ساعت هشت و ۴۰ دقیقه به سامانه ۱۲۵ اطلاع‌رسانی شد.

فرهنگ کره‌بندی، رئیس اورژانس پیش بیمارستانی و مدیریت حوادث دانشگاه علوم پزشکی اهواز، نیز اظهار داشت این انفجار ۹ مصدوم و ۶ کشته به همراه داشت.

سخنگوی اورژانس کشور، نیز در گفت‌وگو با ایلنا اظهار داشت که این انفجار در یک منزل مسکونی دوطبقه در جنب بازار روی داده و اضافه کرده است که «هنوز علت این حادثه مشخص نیست اما بعضی علت آن را نشت گاز اعلام کرده‌اند.»

عامری یکی از محلات قدیمی شهر اهواز است !

 پارسال نیز رسانه‌های داخلی نوشتند که بر اثر بارندگی‌های اخیر و عدم رسیدگی، دیواره‌های شرقی و جنوبی خیابان «شارع الشیوخ» با قدمت ۴۰۰ ساله و معماری منحصر به فرد در محله عامری اهواز تخریب شده است.

 این رسانه‌ها افزودند ، تخریب شارع الشیوخ بافت تاریخی اهواز را «در معرض نابودی کامل قرار داده» و چندین بنای تاریخی دیگر منطقه از جمله بیت الشیوخ، بیت الصخر، بیت العجم را با خطر تخریب مواجه کرده است.

انفجار در شهرری

در همین سوی، خبرگزاری صدا و سیمای استان تهران، خبر داد که یک روز پیشتر، ظهر روز شنبه، ۱۹ مهر، نیز در پی وقوع حادثه‌ای در یک شرکت ریخته‌گری در شهرک صنعتی شمس‌آباد شهرستان ری، یکی از کوره‌ها منفجر و منجر به فوت و مصدومیت کارگران شد.

او ادامه داد که علت وقوع این حادثه مشخص نیست و کارشناسان در حال بررسی هستند.