بتازگی شبکه ای در ماهواره یاه ست تاسیس شده که فقط به بیماری تازه وارد اما کشنده و مهلک کرونا اختصاص دارد.
این شبکه که در فرکانس 10844 عمودی برروی 27500 قرار گرفته بطور دائم در مورد این ویروس و راه های مقابله با واگیری شدید آن اطلاعات میدهد.
جالب اینکه اولین لحظه ای که برای تست این شبکه وارد شدم. نمایی شبیه کانالهای مسابقه و بخت آزمایی نمایی داشت که ابتدا فکر کردم به یکی از همین کانالها نگاه میکنم اما صدای جناب فردوسی پور که با تمی مثل اخبار نود که جنبه طنزگونه ای برای گفتن اخبار ورزشی هفته داشت در حال گفتن اخبار و رهنمودهای پزشکی درمورد این ویروس بود منو روی شبکه نپه داشت تا کم کم توجهم به خطوط مختلف نوشتاری که در حال رد شدن لحظه به لحظه هستند جلب شد و دیدم که بله هر کدام به شاخه ای از اطلاع رسانی در همین مورد مشغولند. مثلا در یک خط (خط وسط) اخبار کرونا به نقل از منابع دولتی و وزارت بهداشت خط زیری نظرهای مردمی خط بالایی توصیه های دم به دم در مورد پیشگیری کنار صفحه آمار لحظه ای و جهانی کرونا اعم از تعداد مبتلایان جهانی تا به این لحظه تعداد جانباختگان ... تعداد بهبودیافتگان. جدای اینکه صدا در هر لحظه گوینده ای که هشدارها و رهنمودهای ضروری برای جلوگیری از شیوع رو اطلاع رسانی میکنه و بین هر بخش هم بروزترین موزیک های داخلی پخش میشه و بطور کل کانال پر باری به نظر میاد .
لازم دیدم من هم اخبار اونها رو به اشتراک بزارم .
امیدوارم بزودی بتونیم ازین بیماری رد شیم
سلامت باشید
و با سلام
زمینلرزهای به بزرگی 5/8 در مقیاس ریشتر شهرستان لافت استان هرمزگان را لرزاند این زمین لرزه در عمق ۱۳ کیلومتری زمین روی دادهنوز گزارشی از خسارات و تلفات احتمالی این زمین لرزه مخابره نشده است.
منو کتاب خیلی وقته که دوستیم راستشو بخواهید یکی از بهترین دوستای من در تمام عمرم و کسی که لحظه های تنهایی من با اون گذشت و تقسیم شد.
کتاب دوست بی ریایی و همدم دلسوزی
خیلی شبها وقتی خوابم نمیبرد این کتاب بود که هر داستانی که دوست داشتم برام زمزمه می کرد و تا به خودم میومدم میدیدم صبح شده و باید برای یک روز تازه و یک تلاش دیگه خودم را آماده کنم واقعا کی میتونه توی دوستی انقدر بی ریا باشه که از خسارتی که یک شب بخوابی میتونه به آدم بزنه به این خوبی نه تنها جلوگیری کنه بلکه اونو تبدیل به یک شب با خاطره و خوش کنه
اونی که می خوام بگم را همه مون تجربه کردیم دوستان وقتی کنار آدم هستند که حال آدم خوبه همین که یکم اخمات میره توهم یواش یواش از کنارت دور میشم هر چند این یک سنت و ش اید �ید خود ما هم همین اخلاق را داریم اما کتاب هیچ وقت این طوری نیست که اتفاقاً زمانهایی که کمی دمایدمغ میشم و حال و حوصله خوشی ندارم این کتاب که به کمکم میاد اگه بگم من عاشقشم اصلا گزافه نگفتم...یه عشق پر از دانش و منطق بی چشمداشت..
هر وقت نگاش میکنم دوست دارم سرحال و تمیز ببینمش .
یه شب که خیلی دلم پر بود از همه به مهربان گفتم :
خودت بگوتو دوست من بودی یا کتاب؟
خیلی ناراحت شد...خوب حق داشتم... انقدر که برخلاف اسمش بهم بد کرده بود...می گفت با منه اما با منه اما هر وقت نیاز داشتم نبود ... اگه کتاب زبون داشت بهتون میگفت که چه اذیتهایی شدم از نبود این خانم
تنها و تنها آرامشی که میتونم تو این زمان ها بهش امیدوار باشم و ادعاکنم که زنده نگهم داشته و داره کتابه و کتاب... من هیچوقت یار مهربان نمیشم چرا که اون یار نمیخواد... یه بیکار میخواد که صبح تا شب از کاراش بزنه و پای احساسات داستانهایی که توی کتاب خوانی خانم بوجود میاد بشینه...اونم رمانهای عشقی شورانگیز ... خوب یه روز دوروز معلومه حوصله آدم سرمیره... آخه کتاب هم شد سرگرمی کل ساعتای آدم؟ من که بیشتروقتی کتاب دستم هست که هوا خیلی گرمه مخصوصاً کتابهای در حجم ۴۰ یا ۵۰ برگبه هیچ وجه کتاب های دارای حجم زیاد دوست ندارم چون اولاً سنگینه و نمیشه به عنوانبادبزن ازشون استفاده کردروزهای گرم بهترین وسیله دو دسته آدم کتاب هم هوا خیلی گرم میتونه بزنه هم در حین باد زدن می تونم مطلبی رو یاد بگیرم
مسلما
خدا رو شکر میکنم این مو قعها کتاب هست و باهاش وقتمونو به شوخی و خنده میگذرونیم...
دوست فقط کتاب
و هیچ یاری مثل کتاب ، مهربان نیست
مهربانم که ولش کن با کتاباش
دوستت دارم کتاب و با همه وجود میگم دوستان من ... کتاب بهترین همدم و مهربانترین یارِ
هیچههیچهیچ
دلش گرفت و در حالی که سر خود را به علامت درست و عمیق بودن بیت شعری که در پاسخ به جواب استعلام (غیرمشمول بودن سبد معیشت خانواده) خود از متصدی کافی نت دریافت کرده بود و سخت مشغول پنهان نمودن تاثیر عمیق آن بر خود بود تا اگر متصدی هم با شنیدن آن به نشانه ی تاثیرگذار و عمیق بودنش واکنش نشان داد دلیلی محکم برعمق شخصیت و درایت و بینش خویش یابد و به دیگران هم تعریف کند، گاه به سمت بالا و پایین به نشانه ی درستی حرف حرفِ آن و در همان حین هم گاه به چپ و راست به نشانه ی تاسف و حسرت ، از انجام نشدن آنچه که به دلایل گوناگون و یکی به حق تر از دیگری ، انتظارش را داشت ، اما با دیدن پاسخ استعلامی که به قول همکارش در قهوه خانه ی سر خیابان که تا صبح معمولا با هم وقت می گذراندند و گاه هم بخاطر هم کشیک صاحب کله پزی را می کشیدند تا دیگری بتواند با ساعتی خواب که بسیار هم به حلال یا حرام بودن حقوقی که بابت تمام ساعات کارش در کله پزی می گرفت فکر میکرد اما چه می شود کرد «اسب نفس بریده تا غصه ی تازیانه نیست» و چه کند چشم وقتی شب تا صبح را برای کار بیدار و صبح هم که باید به استراحت می گذراند مشغول رتق و فتق امور جاریه ی منزل و دو فرزند در حال تحصیل خود در دانشگاه یکی کنارش و دیگری در تهران و خواسته های حضرت بانو و گاه هم سرکوفت هایش بود را باید با پلک باز برای خدمت به صاحبش و اینکهبیدار باشد تا او ببیند این همه درد و رنج و کمبود که خواب را از چشم او که نه اما از چشم هر انسانی می ربود را و چه حرجی بر او که در مرده ترین زمان شب آنهم برای لحظه ای هر چه مسئولیت و بینش و شرع و عرف و قانون بود را فراموش و همچون قطره ای که از سنگی در حال پرشدن به وسیله ذرات آبی که از بالا به او می پیوندند و هر لحظه وزنش را بیشتر می کنند تا لحظه ای که بین چسبایش به سنگ و کشایش به سمت زمین ، دومی را انتخاب و با چنان رفتاری که گویی مجنون، لیلی خود را که به خاطرش مشوش ترین لحظات زندگی را در حال گذار است را آنچنان نیاز افتد که برای لحظه ای تمام حیا و حجب و ترس خود از خلق و خدا و ... فراموش و چنان به سمت لیلی فرود آید که انگار تمام نیروهای زمین هم که دست به دست هم دهند نتوانند از برخورد این دو عاشق جلوگیری کنند ، بسته و چند لحظه ای طعم شهوت لذیذ خواب را به مغز خسته و غم اندود خود چشاند ، تکان داد و در همان حال به سمت در خروجی رفت و ....
چقدر دنیا دلش سنگ است
چه حجمی گرداگرد او از غصه در حالی که دنیا را تکان می داد می افزود
چشمانش به مردم می نگاهیدند و در حالی که پشت چشمهایش حسرتی دلسوز می جوشید
بیتی را عبادت می نمود و راه می پیمود
«نیش دوست از عقرب دردناکتر است پس بزن عقرب که دردش کمتر است » ی زیر لب می خواند و می فرمود دنیا را که غم تولید کن مادر غم با عصه هم پیمان
بزن تولید کن غم را سیاهی را افول و مرگ و درد و .... هر چه می خواهی
خدا یارش خدای عقل همراهش
علی بیک زاده
همین
خیلی وقته که کانالها و گروه های تلگرام مخصوصا شدن منشاء ورود بزرگترین
شایعات به جامعه که اگه نگاهی به محتوا و بازخورد اون بشه به راحتی قابل
فهم هست که هر کدام با چه هدفی شروع و دنبال می شن.
این جمله ها و کلمه هایی که ما فکر می کنیم همینجوری نوشته می شه اتفاقا با یه نیت نیمه پلید انجام میشه
مثلا
در قضیه ی همین معیشت و گرونی بنزین که باعث حساسیت های زیادی هم شد ،
هراز گاهی یکباره هجوم مردم یا تماسهاشون به کافی نت ها با این عنوان که
مثلا :
«می گن ثبت نام معیشت شروع شده»
یا «می گن سهام عدالت تا سر ماه مهلت ثبت نام دادن»
جالب اینجاست که در هر دو مورد بالا ، اصلا چیزی به نام «ثبت نام » وجود نداشت چرا که .... اطلاعات همه مردم بوسیله ی آمارگیری های قبلی - سایتهایی که مردم به جهات مختلف به اون ورود و خروج می کنن پیش دولت هست ... زمانی که اولین ثبت نامهای یارانه شروع شد هم که دیگه همین اطلاعات به ریز به روزرسانی شد و به راحتی قابل فهم هست که هر دولتی اطلاعات حداقلی از مردمش رو مثل جمعیت ، گرایشها ، و ... در بانک اطلاعاتی خودش باید داشته باشه تا به نسبت اونها برای بودجه ریزی و سیاستهاش تصمیم گیری کنه،
مثلا
در همین مورد اخیر که بنزین رو گرون کرد و گفت با توجه به آماری که از
یارانه داره به همون شماره حسابها با توجه به نتیجه ی برآورد کارشناسای
خودش از دارایی های مردم ، یارانه ی معیشت واریز می کنه حالا هر کی احساس
می کنه به اشتباه در موردش نتیجه گیری شده و باید براش معیشت ریخته می شد و
نشده بیاد تو سامانه قسمت اعتراضی رو که گذاشتیم تیک بزنه تا کارشناسها
دوباره بررسی کنن اوضاع مالی شو...
حالا کانال های تلگرام چون نیاز به
فالوور دارن ... چی بهتر از آوردن کلمه هایی که بار تمام شدن فرصتی داشته
باشند چون مردم ما از بی نهایتم بینهایت تر حساس هستند به چیزی که وقتش
بگذره و اونا جا بمونن.. پس می زنن »ثبت نام تا فلان تاریخ فرصت داره« مردم
هم چیکار کنن تصور می کنن خبر تازه و واقعیه دیگه...زمان خدمت سربازی وقتی
پنجشنبه می شد سربازها بس که برای خونه دلتنگ بودن و به امید مرخصی آخر
هفته دل دل می کردن هر خبری که مرخصی رو تحت تاثیر قرار میداد رو با چنان
سرعتی بهم انتقال می دادن که خود صدا نمی تونست به اون سرعت اینور پادگان
تا اونورش رو طی کنه ... مثلا فرمانده داشت با تلفن صحبت می کرد امربرش می
شنید که عصبانی شد و گفت «خیلی بیجا کرده بهش نشون می دم نمی زارم پاشو
بزاره بیرون»
حالا منظورش پسرش بود که بس رفته بود خونه باجناقش بخاطر
دخترخاله ش که اسمشون از بچگی روی هم بود ، که دیگه شورش دراومده بود و
مادرش برای مشورت به پدر (فرمانده) زنگ زده بود تا در جریان قرار بدش....
اول این جوری شروع می شد که فرمانده خیلی ناراحته فک کنم بخاطر نظافت فلان گوشه ی پادگانه ،
- وای چرا ، چی می گفت؟
- کامل نشنیدم ولی می گفت نمی زارم پاشو{نو} بیرون بزارن
همین کافی بود که طی ده ثانیه بعد همین امربر می شنید که :
«خدا
رحم کنه فرمانده رفته تمام محلهای نظافت سربازا رو دیده ، بعدشم خیلی از
نحوه کار بچه ها ناراضیه ، گفت هیچ کس حق نداره این آخر هفته پاشو از
پادگان بیرون بزاره»
متاسفانه خیلی از مسائل الان شده همین
چون مردم
نسبت به مسئله معیشت و یارانه و سهام عدالت و ... حساسن و پیگیر که به هر
خبری واکنش نشون می دن و امثال کاربرهای مدیر گروه یا کانال هم با سوء
استفاده از این حساسیت برای خودشون بهره بردارانه خبر پراکنی می کنن.
هر
چند باید اذعان کرد که انجام کنترل شده ی بعضی شایعات اتفاقا برای مسئولین
امر واضحتر می کنه که الان وضعیت اجتماعی از اون منظر خاص چطوره اما بدون
کنترل و بدون مرز اجازه ی دروغ به خود دادن ، چه از طرف دولت چه از طرف
مردم خیلی خیلی زشت و مشمئز کننده ست.
به امید روزی که از نظر آنچه باعث
این حساسیت های کوچک کننده می شه، انقدر زیرساخت محکم داشته باشیم که کسی
هم اگر خواست با این اهداف زننده برای خودش دنبال کننده جمع کنه ، با فرهنگ
و برخورد فرهنگی خود مردم سیلی بخوره و بفهمه که کارش اشتباه بوده نه با
نوشتن «غمنامه ی تحقیر من بوسیله ی من»
بیک زاده