تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

تحلیل و تفسیر

تحلیل یک نگاه

در دنیایی زندگی می کنم که همچون دستگاهی عظیم که در حال گردش است در منظم ترین شکل ممکن که خود آن هم از اجزاء بسیار  که هر یک یک در درون خود  معنای بس ژرف و  شگفت  تشکیل می‌دهندو باز درون هر جزئی جزئیاتی به اندازه بسیار عمیقدر خور تامل. گاهی اوقات به این می اندیشم که در چگونه دنیایی زندگی میکنیم خیال یا واقعیت کدام یک بر دیگری برتری دارد آیا این واقعیت نیست که زندگی ما و تمام آنچه که به عنوان اتفاق‌ها و حوادث زندگی خود در گوشه ذهن و دفاتر خود صحبت می‌کنیم همه و همه در یکی از بیشمار بیشمار سیاراتی که در جهان لایتناهی در گردشند اتفاق می‌افتد و فقط تصور اینکه اگر به هر دلیل   حتی بی دلیل و به طور اتفاقی اگر در مسیر خود برخوردی با بیشمارتر اجرامی که در مدار باقیماندگی در گردشند  داشته باشد ان چنان که بارها اتفاق افتاده خدایی ناکرده یک بار دیگر اتفاق بیفتد و عظمت و بزرگی آن به اندازه انهدام این کره خاکی باشد فقط به این بیندیشیم که آنچه که اینجا اتفاق افتاد این همه غصه و روایت و حکایت و جنگ و صلح و خنده و شادی و آیند و روندی که قرن ها و قرن ها بشر و موجودات مختلف در زمین انجام دادند ..ـ  حتی باد هوا هم نخواهند شد چون هوای آن بیرون نیست چون آن بیرون چیزی که بتوانیم چون  زندگی در روی زمین درکش کنیم وجود ندارد خیلی ساده جاذبه اولین چیزی که  در زمین تجربه می کنیم آنجا نیست یعنی معلق..تصورش کنید!!!برای تفریح به شرط اکسیژن و سپر حرارتی محافظ از نور خورشید و نیروی مغناطیسی همچون زمین که محافظتمان کند از اشعه ماوراءبنفش خورشید 

حدوداً ۱۰ ساعت کمتر تا رسیدن به حرکت انتقالی زمین به نقطه شروع که در گاهشمار آدمها به سال معروف است مانده هر سال در چنین زمانی خواه ناخواه ذهن انسان به اینکه در سال در حال گذر چه کرد و چگونه از فرصتهای آن بهره برد و یا نبرد �‌اندیشد شاید دلیل اصلیان درس گرفتن از گذشته برای  انجام آن در آینده است تا اینجا خودم مسافره ۴۲ �ستگاه این قطار بوده‌ام ۴۲ سالگرد برای لحظه تحویل سال ۴۲ تحویل مختلف که در هر یک هالی و احوالی باعث شکل و رنگ گرفتن آن سال و تحویلش می شد

۴۲ تحویل سال بهمن گفته است که زندگی فراز و فرود دارد خوب و نامطلوب دلنشین و دل زننده روزهای زندگی یکی نیستند و همین شاید اصلی‌ترین دلیل پویش زمین است.

 ۴۲ تحویل سال به من آموخت در حالیکه تصور می کنم واقعیست می‌تواند خیال باشد و در حالی که فکر می کنم خیال است واقعیست

 دیگر یاد گرفته ام مصلحت چیزی است و واقعیت می تواند چیز دیگری باشد

صداقت های به حماقت تفسیر شده من آموخت نه هر کسی به هر عنوانی که وارد زندگیم میشوآنقدر شایسته اعتماد و صداقت است  که از همه اسرار من آگاه شود و اینکه من هم �قدرها که می‌گویم صادق نبودم یا اینکه معنای صداقت را آن‌طور که دعا میکردم در ک نمی‌کردم یا به جا نمی آوردم

۴۲ تحویل به من آموخت آنچه را که تحویل میگیرم باید در جای خود تحویل دهم پس به دلخوشی آنچه آمده است فریاد میکشم و نه از حسرت آنچه از دست رفت  دق باید کرد

 ۴۲ تحویل ۴۲ تولد مرگ مرا مطمئن ساخت که جانی که تحویلم شد باید تحویل داده شود کاش در بین این دو تحویل قدر استفاده آن را لحظاتی را که ارزانیم میکند تاب نیستیم معنای بودن ببخشم بدانم ۴۲ تحویل به من آموخت که همین حالا هم به جای گفتن آنچه لازم است در حال بافتن قافیه هایم هستم که ۴۲ ایستگاه گذشته را مشغول خواب بافتن آنها گذراندم و ندانستم که رد شدیم.

سال نو برای شما و تحویل 43ام برای پر روزی و دانایی فزا باید.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد